نمونه هایی از ارتباط کلامی حضرت ابا عبدالله علیه السلام با افراد خانواده، فرزندان و یارانش:
۱- نحوه فراخواندن حضرت عباس(ع) هنگام خروج از مدینه: «این اخی؟ این کبش کتیبتی، این قمر بنی هاشم; کجاست برادرم، کجاست سردار سپاهم، کجاست ماه بنی هاشم .» (فرهنگ عاشورا، ص 386)
2- نحوه پاسخ دادن به سوال حضرت قاسم(ع) درباره شهادت خویش: «ای والله، فداک عمک، انک لاحد من یقتل من الرجال معی; به خدا سوگند، همینطور است . عمویت فدایت باد . تو یکی از مردانی هستی که با من به شهادت خواهند رسید .» (مدینة المعاجز، ج 4، ص 214)
3- لحظه وداع با دخترش سکینه: «یا نور عینی! کیف لایستسلم للموت من لا ناصر له و لامعین ; ای نور چشم من! کسی که یار و یاوری ندارد چگونه تسلیم مرگ نباشد؟!» (ناسخ التواریخ، ج 2، ص 360)
4- لحظه فرستادن برادرش حضرت عباس(ع) برای خبر گرفتن از سپاه دشمن: «یا عباس! ارکب، بنفسی انت یا اخی، حتی تلقاهم، فتقول لهم: ما لکم؟! و ما بدالکم؟! ; برادرم عباس! جانم به فدایت، سوار شو و به نزد اینان برو و به آنان بگو: شما را چه شده و چه چیزی برای شما آشکار شده است؟!» (تاریخ طبری، ج 4، ص 315)
5- در هنگام خداحافظی با فرزندش امام سجاد(ع) ، در روز عاشورا : «یا ولدی! انت اطیب ذریتی و افضل عترتی و انت خلیفتی علی هؤلاء العیال والاطفال; پسرم! تو پاکیزه ترین فرزندان من هستی و بهترین خاندان من می باشی، تو جانشین من در [سرپرستی] این زنان و کودکان خواهی بود .» (موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 486)