برادر ریا نشود!!!
09 خرداد 1398 توسط قتیل العبرات
مثل شهدا باشیم
«برادر ، ریا نشود!»
چه شگردهایی که برای این بیداری و بیقراری و حضور به هم رسانیدن به کار نمی بردند.
مثلاً سعی می کردند ساعت پست و نگهبانی شان را نزدیک صبح بیندازند و مسئول شب که از روی اصرار و الحاحشان پی به ماجرا می برد وسط دعوا به اصطلاح نرخ تعیین می کرد و می گفت: «قبول می کنم، به شرط اینکه در دعا ما را فراموش نکنی» و اطرافیان اگر مطلع می شدند مزاح می کردند که: «برادر، ریا نشود!» و چنانچه نوبت نگهبانی شان نبود، دست به دامان نگهبان ها می شدند که در موقع مناسب بیدارشان کنند، البته به بهانه اینکه می خواهم زودتر بیدار شوم تا در صف دست شویی صبح معطل نشوم. افراد اگر می توانستند، به دور دست ها می رفتند و در ظاهرسازی و رد گم کردن چیزی فرو نمی گذاشتند.