کوله پشتی خالی من
کوله پشتی بعضی دوستان را که نگاه می کردم، یادم از کوله پشتی خودم که سالها فراموشش کرده بودم ؛ آمد. کلی گشتم تا توانستم از زیر خروارها خاک، گوشه انباری دلم، پیداکنم. بعد از تکاندن زیاد، درش را پیدا کردم و دستم را با احتیاط داخلش بردم ولی افسوس که پر از خالی بود، دلم برایش سوخت.با خودم گفتم: ببین چقدر در حقش کوتاهی کرده ای.کوله پشتی بقیهی دوستانت را نگاه چقدر قشنگ، تمیز و پر از توشه های به درد بخور است ولی مال توچی؟ کمی هم به فکر این بدبخت باش تا اینقدر پیش دوستانش خجالت نکشد. تصمیم گرفتم از همین لحظه های آغاز سال جدید، برای کوله پشتی خالیم کاری بکنم. مانده بودم از کجا شروع کنم، صبح که کتابی را مطالعه می کردم؛ چشمم افتاد به سخنی از آیت الله بهجت(رحمت الله علیه) که از ایشان سؤال شد: نماز برایم مانند جریمه دادن است، چه کنم؟ ایشان فرمودندزیاد) بگوئید« وَربُّکَ الغَنیُّ ذُو الرّحمَۀ»سوره انعام، آیه133
به فکر فرو رفتم و مطالبی را که تا به حال در مورد حضور قلب در نماز، خوانده بودم؛ در ذهنم مرور کردم.نمازهای خودم را با نماز علماء مقایسه نمودم. نماز آنها کجا و نماز من کجا!! برخی از علما به راستی نمازشان طوری بوده که شایسته است دربارهی آنان گفته شود، نماز نور چشمشان بوده است. من در مقایسه با آنان در نماز خواندن، بچّه ای هستم که به بازی مشغولم. خیلی دلم گرفت. از خودم شرمنده شدم. تصمیم گرفتم در اولین نمازی که از این به بعد می خوانم، سعی کنم به این حدیث قدسی توجه کرده و تا آنجا که می توانم دلم را با بدنم همراه سازم. خداوند می فرماید:«بندهی من! تو هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان به سخنانت گوش فرا می دهم که گویی همین یک بنده را دارم ولی تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری.»و از شما دوستان عزیزم می خواهم برایم دعا کنید تا در اولین قدمی که می خواهم برای کوله پشتیم بر دارم، شرمنده اش نشوم.