مناجات نامه(الهی شکرت که دنیایم، آخرتم شد)
إلهی، این چه وادیی است که تا بخواهم سر مویی نزدیک شوم فرسنگها دور می شوم.
إلهی، گوینده ای گفت: «کُلُّ مَن فی الوجودِ یَطلُبُ صیداً. إنّما الإختلاف فی الشَّبَکات.» تو خود گواهی که بدترین شبکه، شبکۀ صید من است. از شرّ آن به تو پناه می برم، که جز تو پناهی نیست.
.إلهی، ساعد علوی ام ده تا ابراهیم سان بتِ نفس را بشکنم، و نفسم را نفس رحمانی گردان تا عیسی آسا در دمم!
إلهی، گاهی «أعوذُ بالله مِنَ الشّیطان الرّجیم» می گفتم؟، و گاهی (أعوذُ بِکَ مَن هَمَزاتِ الشَّیاطین- مؤمنون/97)، و گاهی «أعوذُ بِکَ مِن شرّ الوسواس الخَنّاس». از امشب اجازت می طلبم که «رَبِّ أعوذُ بِکَ مِنّی» بگویم.
إلهی، تا کنون خودم را بر منبر گوینده می پنداشتم و حضّار را مستمع، ولی اکنون می بینم گوینده تویی و من و مستمع، هر دو، مستمعیم.
إلهی، تا کنون به امیدواری سر به بالا می داشتم و خداخدا می کردم، اکنون به شرمساری سر به زیر افکندم که چرا چون و چرا می کردم.
إلهی، به حرمت راز و نیاز اهل راز و نیازت این نااهل را سوز و گداز ده!
إلهی، توفیقم ده که یکبار «أستغفرالله و أتوبُ الیه» بگویم، که هنوز از گفتن آن شرم دارم.
إلهی، شکرت که دنیایم آخرتم شد.
إلهی، چگونه شکر این موهبت را بجا آورم که اگر شرق تا غرب را کفر بگیرد، در کاخ ربوبی ایمانم سرِ مویی خلل راه نمی یابد.
علامه حسن زاده آملی(حفظه الله تعالی)