زیبایی اندیشه ای مثبت در بیان حق
چی می شد اگر دین و اخلاق را با هم پیاده می کردیم!!!
در یکی از فروشگاهها،بجای اینکه روی در فروشگاه بنویسند: بخاطر ادای نمازتعطیل است. نوشته بودند: مابرای ادای نمـاز ازشمـا سبقت گرفته ایم،پس شمـاهـم به ماملحق بشوید. “زیبایی اندیشه ای مثبت در بیان حق”
وقتی دختـرکوچولویش از دنیا رفت!!
در حالیکه اشک در چشمانش بود
با لبخند گفت: به امیـد آن روزی که مـن در بهشت را بزنم و تو در را بروی مـن باز بکنی!
“اینگونه بر مصیبتها شکییایی پیشه شـود”
قبل ازاینکه غیبت برادرمسلمانت بکنی!
چشمانت را لحظاتی ببنـد،و تصور کن تو داری یک تکه گوشت سرخ و خام دردهانت میجوی وبین دندانهایت باخونش جویده میشود!
“گر این تصور مورد پسندت هست پس چشمانت را باز کن و به غیبت خودت ادامه بده.”
_
از زیباترین خاطرات کودکی!!
این است،که تو درگوشه ای ازخانه خوابت میبرد، اما درحالی از خواب پامی شـدی که تو در تختخوابت بـود."پروردگارا پدر و مادرم را مورد رحمت خودت قرار بده همانگونه که آنها مرا بزرگ وپرورده کردند”
تو بیمارستان!! درسمت راست بیمارستان مردی خوشحال درحالیکه گواهی تولد فرزندش راتحویل میگیـردو در سمـت چپ دیگری غمگیـن،گواهی فـوت پدرش را!
“صحنه ای که مختصر بـودن این زندگی را به نمایش میگذارد.”
_
جوانی میگوید:هرگاه دختـر جوانی با آرایش و عطـروزینتش ازکنارم میگذردنفس هایم رادرسینـه حبس میکنـم؛ تا بوی عطرش به مشامم نرسـد و بخاطر آن زناکار نوشته نشود.