اخلاص شوهرم و هدیه امام رضا(علیه السلام)
دوسال پیش مرحله دوم مسابقات مفاهیم نزاجا بیرجند برگزارشد، اعلام کردند نفرات برتر برای مرحله بعد همراه خانواده به مشهد اعزام میشوند. نتایج را که اعلام کردند نفر دوم شده بودم و خوشحال از اینکه تولد امام رضا(ع) مشهدیم. شوهرم خیلی خوشحال شد و تقویمش را مثل همیشه از جیبش در آورد و زمان رفت و برگشتمان را علامت زد. روز موعود فرا رسید داشتم ساکمان را می بستم که شوهرم از در وارد شد، ذوق و شوق من و بچه ها را دید سکوت معنا داری کرد، احساس کردم اتفاقی افتاده، پرسیدم: چیزی شده، خیلی آرام بدون اینکه بچه ها متوجه شوند گفت: وسایل مرا جمع نکن. گفتم: چرا؟ گفت: همکارم که رفته مرخصی و قرار بود این روزها برگردد تا ما بتوانیم بریم، مشکلی پیش آمده و نمی توانند برگردند، خیلی از دستشان عصبانی شدم وبه شوهرم گفتم چرا قبول کردی و….شوهرم با آرامش گفت: بالاخره ما همکاریم و باید همدیگر را درک کنیم. گفتم: پس یعنی مشهد بی مشهد!!! گفتند: نه با یکی از همکاران دیگه که مشهدیند و فردا با خانمش عازم شهرشان صحبت کردم، شما را با خودشان ببرند، برای برگشت هم شما را بیارند. هرچند اگر با مسئولین تهران صحبت کنم قطعا قبول می کنند که من بیام ولی وجدانم اجازه نمی دهد به خاطر خودم، برخلاف قانون درخواست و کنم و محل کارم را بدون نیرو رها کنم. اول قبول نمی کردم ولی به خاطر بچه ها و اصرار شوهرم قبول کردم. بلاخره راهی شدیم ولی همچنان توی دلم ناراحت بودم و از کار شوهرم متعجب که ایشان که اینقدر زیارت را دوست دارد و می توانست با یک تلفن، بدون هیچ اشکال شرعی برود پابوس امام رضا(علیه السلام)، چرا این کار را نکرد!!!
روز دوم بود که شوهرم زنگ زد. مثل همیشه سلام و احوال پرسی و…گفتم: ای کاش می آمدی، گفت: اتفاقا می خواهم بیایم گفتم: واقعا گفتند: بله امروز از تهران زنگ بهم زدند که شما به عنوان کارمند نمونه یک هفته تشویقی به مشهد اعزام می شوید و تاریخ حضور دقیقا روزی است که دوره شما تمام می شود. وای باورم نمی شد، برای نماز ظهر که رفتم حرم نیت ده روز کردم و برای اولین بار نمازم را به یمن اخلاص شوهر عزیزم که این بار مطمئن بودم، زائر واقعی امام رضا(ع)است،( چون خودآقا دعوتشان کرده بودند) کامل خواندم. معجزه اش وقتی معلوم می شود که بدانید، هر کس می شنید تعجب می کرد شوهر من که سنواتش کم است چگونه انتخاب شده؟!!! فقط من و خودش می دانستیم چه اتفاقی افتاده و ایشان انتخاب شده.(البته هر کس شوهرم را برای بار اول می بیند، اولین ویژگی ایشان را اخلاصش مثال می زند) خلاصه جای شما خالی با بهترین امکانات و هدایای مادی و معنوی زیادی مثل غذای حرم و…پانزده روز مهمان آقا بودیم. یادش بخیر مدیر وبلاگ