یا فارس الحجاز

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مرگ با شکوه شهید غواص...

05 دی 1398 توسط قتیل العبرات

« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »

مرگ باشکوه یک غواص
یه تیر به دستش خورده بود و یکی کنار ابروش. سه روز لابلای نیزارها با مرگ دست و پنجه نرم کرده بود و به امید یافتن روزنه ای برای خلاصی از محاصره دشمن و برگشتن تلاش می کرد ، او منطقه رو خوب می شناخت و راهنمای بچه ها توی عملیات بود ، اما دشمن همه جا حضور داشت و هیچ راهی برای خروج از نیزار و رسیدن و الحاق به نیروهای خودی وجود نداشت. بعد از سه شبانه روز دست و پنجه نرم کردن با مرگ در نهایت، به علت خونریزی زیاد و تحلیل رفتن قوای بدنی مقاومتش شکسته شد و به اسارت در اومد. محمد رضایی علیرغم جوانی، جزو نیروهای زبده اطلاعات عملیات لشکر امام رضا بود و به گفته دوستاش، در کارش خیلی خبره بوده.

محمد بعد از تحمل حدود شش ماه اسارت در استخبارات بغداد و زندان الرشید و تکریت 11 هنوز لو نرفته بود و همانند بقیه اسرا بصورت عمومی مورد اذیت و آزار دشمن قرار می گرفت تا اینکه خامی و سادگی یکی از دوستاش کار رو برای او سخت کرد. بسیار شنیده اید که دشمن دانا بهتر از دوست نادانه. بعضی وقتا ضربه ها و زیانهایی که از یه دوست نادان و احمق به انسان می رسه خیلی کاری تر و جبران ناپذیرتر از آسیبیه که دشمن به آدم میزنه. یکی که خیلی محمد رو دوست داشته و شاهد رشادتها و توانایی و تجربه اش تو کارای اطلاعات و عملیاتی اش تو جبهه بوده می شینه پیش بچه ها و از توانمندیهای محمد براشون میگه و همین دهن لقی و نشناختن شرایط سرآغاز ماجرایی بسیار تلخ و هولناک برای محمد رضایی شد. از شانس بدِ محمد توی آسایشگاهی افتاده بود که یه جلاد بی مروت بنام ناصر- که بعدا داستانشو براتون میگم- بود . یکی از جاسوسا این حرفا رو شنیده بود و ظاهرا از طریق همین ناصر به گوش بعثیا رسیده بود.
یکی از تلخترین حوادث ماهای آغازین اسارت ، شهادت این جوان مظلوم بود .
بعد از لو رفتن محمد و با توجه به حساسیت بعثیا به نیروهای اطلاعات عملیات و از طرفی بمنظور کشیدن اطلاعات ، دنبال همچی کیسایی می گشتن و زیر شدیدترین شکنجه ها قرار می دادن و معمولا هم زنده بر نمی گشتن.
جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی

1577363351img_20191226_155335.jpg

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

برای خدا صبر کرد...

27 آذر 1398 توسط قتیل العبرات

خاطراتی از شهید ابراهیم هادی
از بزرگان محل و مسجد ماست.کنارش نشستم و گفتم از ابراهیم برایم بگو. سکوت کرد.چشمانش خیس شد و گفت: جوان بودم.محیط فاسد قبل از انقلاب. میخواستم کار را رها کنم. می‌خواستم به دنبال هرزگی بروم و…

آن روز سرکار نرفتم.ابراهیم هم سر کار نرفت. چون تا ظهر با من در خیابان راه رفت و حرف زد تا مرا هدایت کند.صاحب کار من که از بستگانم بود، دنبالم آمده بود. یکباره مرا دید. جلو آمد و یک کشیده محکم در صورت ابراهیم زد!

فکر کرده بود او باعث گمراهی من است! اما ابراهیم …
برای خدا صبر کرد. صبر کرد تا توانست مرا آدم کند. مرد صورتش خیس خیس شده بود و با سکوتش این آیه را فریاد می زد:
وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ
و بخاطر پروردگارت صبر کن (مدثر/7)

برگرفته از کتاب : خدای خوب ابراهیم ( خاطرات شهیدهادی )

1576683747img_20191218_190721.jpg

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

طلبه ای بسیار باحال و مهربان و دلسوز

22 آذر 1398 توسط قتیل العبرات

شهید سعید بیاضی زاده
طلبه ای بسیار باحال و مهربان و دلسوز
به معنای حقیقی کلمه بی تعلق به دنیا بود و هیچگونه تعلق دنیوی نداشت نه به مال و نه به عناوین فریبنده دنیا و حتی به درس . اگر بنده درس را با تعلق می خوانم اما او برای خدا می خواند.
این بی تعلقی به شدت او را بی تکلف ساخته بود و بسیار ساده و باصفا بود که هیچ یک از دوستانش هیچ گاه از با او بودن معذب نبوده بلکه از همنشینی با او لذت می بردند.
متواضع بود و درگیر عناوین نبود . با اینکه جزء نخبگان و استعداد های برتر حوزه بود و اساتید او به استعداد والای ایشان اذعان داشتند اما به قول طلبه ها وجهه علمی برای خود نتراشیده بود.
اهل اطمینان بود تردید نداشت و در تصمیمات مهمّش مصر و مطمئن بود.
پاک و با تقوی بود ، بی صدا و آرام اشک میریخت وقلب سوخته مسیر شهادت بود.
سرانجام در ماه محرم به آرزوی قلبی خود رسید ودر شب جمعه به محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهداء علیه السلام مشرف شد و تمام دوستانش را انگشت به دهان گذاشت و پای خود را از منجلاب دنیا رهانید.

1576258906img_20191213_210156.jpg

یک نظر برای این مطلب وارد شده . جهت دیدن نظر ، وارد سامانه شوید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

شهید مفقودالاثر...

19 آذر 1398 توسط قتیل العبرات

همسر شهید محمد صفری پس از 38 سال بی‌خبری از شوهر شهیدش، به همت خانواده شهید همجوار مزار همسرش و یکی از همرزمان این شهید، مزار همسر خود را پیدا کرد و صبح دوشنبه 18 آذر 1398 از رشت به تهران آمد و بر سر مزار همسر شهیدش حاضر شد.
همسر این شهید که در طول این سال‌ها گمان می‌کرد « #محمد_صفری » مفقود‌الاثر شده است، بعد از سال‌ها انتظار برای اولین‌بار مزار شوهر شهیدش را زیارت کرد. پیکر مطهر شهید محمد صفری که در سال 1360 به شهادت رسید، در قطعه 24 بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شده بود.

شادی روح شهدا صلوات

1575983883img_20191210_162631.jpg

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

هیچ کس را ندارم...

15 آذر 1398 توسط قتیل العبرات

‍ ? هیچ کس را ندارم…. ?
19 ساله بود. بچه افغانستان اما سال ها بود توی ایران زندگی میکرد همه خانواده اش را در جنگ افغانستان از دست داده بود جنگ که شروع شد به جبهه رفت بعد مدتی هم به شهادت رسید هیچ کسی را در این دنیا نداشت حتی کسی را نداشت که پیکرش را تحویل بگیرد.
رفیقاش می گفتند پس از باز کردن معبر مین به سیم خاردار حلقوی رسیدیم که به هیچ عنوان نمیشد آنرا قطع کرد چون اگر سیم را قطع میکردیم سیم‌ ها جمع شده و معبر منفجر میشد در همین حین یک جوان به روی سیم های خاردار خوابید بعد هم گفت همه از روی من عبور کنید. بیش از سیصد نفر از روی بدن او عبور کردند. صبح عملیات پیکر بی جان اش را لا به لای سیم های خاردار پیدا کردیم.

بعد از شهادتش هیچ کس را نداشت حتی پیکرش را تحویل بگیرد. روی سنگ قبر این شهید بزرگوار چنین نگاشته اند: « مادران و خواهران؟! بر سر مزار من گریه کنید که من در این شهر غریبم و پدر مادر و خواهری ندارم که برایم گریه کنند
شھید رجب غلامی

1575610183img_20191206_084621.jpg

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 20
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا فارس الحجاز

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آثار معنوی احترام به پدر و مادر
  • احادیث
  • بنده خدابودن
    • سیمای فرزانگان
  • در مسیر آرامش
  • دست نوشته های خودم
  • دل نوشته
  • سیاسی
  • شعر
  • شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
  • شهدا
  • لیله ارغائب
  • مدافع حرم
  • مناسبتها
    • انتخابات اسفند94
    • عید نوروز

Random photo

باغ عفیف آباد شیراز

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

مطالب با رتبه بالا

  • خواسته‌ی مهم شیخ رجبعلی خیاط(رحمه الله علیه) (5.00)
  • مراقب کامهای شیطان باشید... (5.00)
  • همه امامان جواب می دهند... (5.00)
  • حساسیت داشت به بوی کباب... (5.00)
  • گچ پای بابا... (5.00)

.

.........
log
... ......... ......
☼ ساخت کد صوتی مهدوی برای وبلاگ ☼

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس