حضرت زهرا در مقابل مشکلات اقتصادی چه میکرد؟
یکی از درسهایی که خانوادهها باید نسبت به آن آگاهی لازم را کسب کنند، نحوه مواجهه با مشکلات اقتصادی و معیشتی بر اساس سیره حضرت زهرا(س) است.
زندگانی پیامبر(ص) و اهلبیت وحی(ع) الگویی مناسب برای ارتقای سبک زندگی محسوب میشود چرا که بر اساس عقیده مسلمانان این بزرگواران بر اساس آیه تطهیر از هر خطایی مبرا و تمام حرکات و سکنات ایشان برگرفته از آموزههای وحیانی است. آنچه از تاریخ زندگانی ایشان در کتب روایی و تاریخی از موافق و مخالف نقل شده گویای این حقیقت است.
امروز که با تلاشهای مخرب رسانههای جهان اخلاق و فرهنگ در تمام جوامع به سوی انحطاط حرکت کرده است، تا حدی که میتوان عصر امروز را جاهلیت مدرن نامید، بازخوانی سیره عترت(ع) در عرصههای فردی و اجتماعی بیش از گذشته احساس میشود. چرا که عمده معضلاتی که جوامع کنونی در زمینههای اخلاقی و فرهنگی با آن مواجه هستند، به دلیل عدم رویایی با الگوهای صحیح در بین مردمان آن جامعه است.
در این بین خانوادهها به عنوان مهمترین رکن یک جامعه بیشتر نیازمند آموزش الگوهای دینی و نبوی هستند چرا که اصلاح و یا افساد یک جامعه رابطه مستقیمی با تربیتهای افراد در محیط خانواده دارد؛ در واقع مدیران صالح حاصل تربیت صحیح افراد در خانواده است. بنابراین لازم است اعضای خانواده به ویژه والدین هر کدام به سهم خویش نقش خود را به خوبی ایفا کنند و فرزندانی تربیت کنند که در آینده گرهای از گرههای جامعه را بگشایند و این مهم حاصل نمیشود مگر با به کارگیری از الگوهای صحیح که به اعتقاد ما مسلمانان و به تصریح قرآن کریم برترین و جامعترین الگو پیامبر(ص) و اهلبیت وحی(ع) و خوبان درگاه الهی هستند.
در این باره یکی از درسهایی که نیاز است خانوادهها نسبت به آن آگاهی لازم را کسب کنند، نحوه مواجهه با مشکلات اقتصادی و معیشتی است، به ویژه اکنون که جامعه با التهابات اقتصادی به واسطه فشار دشمنان خارجی و بیتدبیری مدیران داخلی مواجه شده است.
بر اساس سیره عترت(ع) زمانی که خانوادهای با معضلات اقتصادی مواجه میشود، این لحظهای است که باید صفت ایثار و از خودگذشتگی بیش از گذشته نمایان شود و چنین مشکلاتی نباید موجب سرشکستگی سرپرست خانواده شود بلکه تمام اعضای خانواده باید با همدلی و محبت به آنچه که دارند قناعت کنند و در صورت امکان هر یک از اعضای خانواده گوشهای از بار مالی خانواده را بر دوش بکشند.
نقل است روزی امام علی علیهالسلام فرمود: فاطمه جان آیا غذایی موجود است که بیاوری؟
پاسخ شنید: سوگند به خداوندی که حق و قدر تو را بزرگ شمرد، سه روز است که غذای کافی در منزل نداریم و همان مقدار ناچیز خوراکی را به شما بخشیدم و خود گرسنگی را تحمل کردم؛ وَ اَلَّذِی عَظَّمَ حَقَّکَ مَا کَانَ عِنْدَنَا مُنْذُ ثَلاَثٍ إِلاَّ شَیْءٌ آثَرْتُکَ به».
امام علی علیهالسلام فرمود: چرا اطلاع ندادی؟
پاسخ داد: رسول خدا(ص) مرا نهی فرمود که چیزی از تو درخواست کنم و به من سفارش فرمود: چیزی از پسر عمویت درخواست مکن، اگر چیزی برای تو آورد بپذیر و الا تو درخواست چیزی نداشته باش؛ نَهَانِی أَنْ أَسْأَلَکَ شَیْئاً فَقَالَ لاَ تَسْأَلِی اِبْنَ عَمِّکِ شَیْئاً إِنْ جَاءَکِ بِشَیْءٍ عَفْواً وَ إِلاَّ فَلاَ تَسْأَلِیهِ» پس از شنیدن سخنان و مشاهدۀ ایثارگری فاطمه علیهاالسلام امام از منزل خارج شد و با وام گرفتن از دوستان، مشکلات خانواده را برطرف کرد.
(دلائلالإمامۀ ص 3 و 4 و مناقب ص380)
روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
هنگامى که بیمارى آن بانو شدید شد، حضرت على بن ابى طالب را خواست و به آن حضرت فرمود: پسر عمو! من خودم را آماده سفر آخرت مى بینم. به تو وصیّت مى کنم که با دختر خواهرم ازدواج نمایى، زیرا او براى فرزندانم نظیر خودم مى باشد. یک تابوت براى من پیش بینى کن، زیرا ملائکه اوصاف آن را براى من شرح داده اند. مبادا در موقع تشییع جنازه و دفن و نماز خواندن بر بدن من احدى از دشمنان خدا حاضر گردند!!
ابن عبّاس مى گوید: حضرت زهرا(س) همان روز از دنیا رحلت کرد. مردان و زنان مدینه عموما غرق ضجّه و گریه شدند و مردم دچار مصیبتى گردیدند که در روز رحلت پدرش حضرت رسول(ص) دچار شده بودند. ابوبکر و عمر نزد حضرت امیر(ع) آمدند و پس از اظهار تسلیت به آن حضرت گفتند: مبادا قبل از ما بر جسد دختر پیامبر نماز بگزارى! ولى هنگامى که شب شد على بن ابى طالب(ع) علیه السّلام عبّاس، فضل، مقداد، سلمان، ابوذر و عمار را خواست. آنگاه بر بدن مبارک آن مظلومه نماز خواندند و او را به خاک سپردند.
و چون صبح شد ابوبکر و عمر با مردم مدینه آمدند که بر بدن فاطمه زهرا(س) نماز بخوانند.
ولى مقداد گفت: فاطمه(س) را شب گذشته به خاک سپردیم. عمر به ابوبکر گفت: قبلا گفتم که ایشان کار خودشان را خواهند کرد!! عبّاس گفت: فاطمه زهرا(س) خودشان وصیّت کردند که شما بر بدنش نماز نخوانید! عمر گفت: اى بنى هاشم! شما آن حسدى را که از قدیم الایام با ما داشتید هرگز ترک نخواهید کرد، آن دشمنى و کینه هایى که در سینه شماست از بین نخواهد رفت؟! به خداوند سوگند تصمیم دارم که قبر فاطمه را نبش کنم و بر جنازه اش نماز بخوانم!
حضرت على علیه السّلام فرمود: اى پسر صهاک! به خداوند سوگند اگر چنین عملى را انجام دهى سوگندى را که خورده اى به تو باز مى گردانم و اگر این شمشیرم را از غلاف بکشم آن را غلاف نمى کنم تا اینکه تو را هلاک نمایم. عمر جا خورد و ساکت شد، زیرا مى دانست على(ع) هرگاه سوگند بخورد طبق سوگند خود عمل خواهد کرد.
آنگاه على(ع) فرمودند: آیا تو آن کسى نیستى که پیامبر(ص) تصمیم گرفت تو را بکشد، آن حضرت به دنبال من فرستاد، من با شمشیر کشیده به سوى تو آمدم که تو را به قتل برسانم و خداى علیم این آیه را نازل کرد:
بر علیه آنان عجله منماى، زیرا ما آنچه را که باید براى آنان آماده کنیم آماده کرده ایم.
منبع:
زندگانى حضرت زهرا علیها السلام؛ ترجمه بحارالانوار؛ ص 648
گریه برای یک خانواده
امام علی(ع) فرموده است:
روزی من، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) نزد رسول خدا(ص) بودیم. حضرت نگاهی به ما کرد و گریه کرد. عرض کردم چرا گریه می کنی؟ فرمود: بخاطر آنچه پس از من بر سر شما می آید. عرض کردم: بر سر ما چه می آید؟ فرمود: من بخاطر شمشیری که بر سر تو می خورد، ضربه سیلی که به صورت فاطمه(س) اصابت می کند، خنجری که بر ران پای حسن(ع) می خورد و زهری که به او می نوشانند و کشته شدن حسین(ع) گریه می کنم.
با شنیدن این حرف خانوادگی باهم گریه کردیم. به آن حضرت عرض کردم: ای پیامبر! انگار خدا ما را فقط برای بلا آفریده. فرمود: “ای علی! تو را بشارت می دهم به این که خداوند به عهده ی خود گرفته است که تو را جز مومن دوست نداشته باشد و جز منافق کینه ی تو را به دل نگیرد(1)
منبع:
الدمعة الساکبة؛ گریه برای یک خانواده؛ ص100
(1): امالی شیخ صدوق؛ ص197
روزهای بیماری...
در یکی از همین روزها، پدر عزیزش رسول خدا(ص) را در خواب دید و از مصائبی که بر آن حضرت وارد شده بود شکایت کرد. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: آمدنت به نزد من نزدیک است.
روز دیگر چنین خواب دیدند: فرشتگان بسیاری در صفهای منظم از آسمان به زمین فرود می آیند. پیشاپیش آنان دو فرشته است.حضرت صدیقه اطهر(س) را به آسمان بردند. در آنجا قصرهای مرتفع، بوستان ها و نهرهای جاری زیبایی را مشاهده فرمودند.کنیزانی شاد و متبسم از کاخ ها برای استقبال بیرون آمدند که می گفتند: کسی که بهشت برای او آفریده شده خوش آمد! ما به خاطر پدرش خلق شده ایم.
فرشتگان، آن عزیز بارگاه کبریا را بالا بردند تا آنکه او را در مکانی که کاخ های بسیار زیاد داشت وارد کردند. داخل کاخ ها اطاق های بی شماری بود که با سندس و استبرق و اشیاء گوناگون، داخل ظروف طلا و نقره، غذاهای رنگارنگ متنوع، آماده و مهیا شده بود. در آنجا نهرهایی از شیر سپیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر جاری بود.
حضرت پرسیدند: “این مکان از آن کیست؟ و این نهرها چیست؟” عرضه داشتند: اینجا همان فردوس اعلی است که بالاتر از آن بهشتی نیست. فردوس اعلی منزلگاه پدر شما و پیامبرانی است که با او هستند و هرکس که خدای تعالی او را دوست داشته باشد. این، نهر “کوثر” است که پروردگار وعده داده آن را به پدرت عطا می فرماید.
پرسیدند: پدرم کجاست؟ عرضه داشتند: اکنون نزد شما می آیند. در این گفتگو بودند که کاخهای را بالاتر از آن کاخ مشاهده کردند که به بهترین وجه آذین شده بود. پدر عزیزش را دید که در آنجا نشسته اند و گروهی نزد آن بزرگوار حضور دارند.
پیامبر اکرم(ص) با دیدن حضرت صدیقه ی اطهر(س) او را در آغوش گرفته، ما بین چشمانش را بوسید و فرمودند: دخترم! می بینی آنچه را خدای تعالی برای تو آماده فرموده است، به تو در آنها وارد می شوی؟ آنگاه قصرهایی در نهایت شکوه و زیبایی را به آن حضرت نشان دادند که در آن لباسها، زیور آلات و … بود.
سپس فرمودند: این خانه ی تو، همسرت و دو فرزند تو و هر کس که تو و آنها را دوست بدارد است. پس دل خوش دار که پس از چند روز دیگر نزد من خواهی آمد.
حضرت زهرا(س) با نشاط و شادمانی از خواب بیدار شدند و خواب خود را برای امیرمؤمنان(ع) نقل نمودند.
هرگاه امیرمؤمنان(ع) به ایشان می فرمودند: “خدا به تو عافیت دهد و تو را باقی بدارد”
می فرمود: “یا اباالحسن! به زودی به رسول خدا (ص) ملحق خواهم شد”
منبع:
مقتل مقرم؛ روزهای بیماری چگونه گذشت؟ ص 253