مثل شهدا باشیم
کمتر چادر و سنگری بود که نماز شب خوان نداشته باشد…
بچه های یک گروهان وقتی به رزم می رفتند، در راه بازگشت با ناله ها و ندبه ها و مناجاتی مواجه بودند که از گوشه و کنار مقر به گوش می رسید و خستگی و خواب را از تن و چشم بچه ها می گرفت و روز وقتی روشنایی بساط می کرد اگر اردوگاه در منطقه خوش آب و هوایی قرار داشت زیر سایه درختان و کنار تخته سنگ های بزرگ و کنار آب رودخانه می توانستی آثار به جای مانده و ردپای نمازشب خوان ها را پیدا کنی. برای آنها که نمازشب ملکه و جزو سرشت و طبیعتشان بود، خط مقدم و عقبه و اردوگاه و شهر و محل توفیری نمی کرد. با این حال خواندن نمازشب در پناه خاکریز و در خط آتش و در حین رویارویی با دشمن بعثی، جایگاه دیگری داشت. کمتر چادر و سنگری بود که نمازشب خوان نداشته باشد. در عین حال، تعداد شب زنده داران در گردان های رزمی و پیاده، به خصوص گردان تخریب، نزدیک به صد در صد می رسید