یا فارس الحجاز

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

درد بی درمان یزید...

17 مهر 1396 توسط قتیل العبرات

درد بی درمان یزید لعنت الله بعد از شهادت امام حسین( علیه السلام)
یزید بعد از به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام به بیماری مبتلا شد که علاجی برایش پیدا نمیکرد.
️یکى از اطباى یهودى را براى معالجه طلب کرد، طبیب نگاهى به یزید کرد و از روى تعجب انگشت حیرت به دندان گزید.
️سپس با تدبیر ویژه اى چند عقرب زنده از گلوى او بیرون کشیده و گفت:
ما در کتب آسمانى دیده ایم و از علما شنیده ایم که هیچ کس ‍ به این بیمارى مبتلا نمى شود، مگر آن که قاتل پسر پیغمبر باشد، بگو گناهى کرده اى که به این مرض گرفتار شده اى ؟!
یزید که شرمگین شده بود پس از لحظاتى گفت : من حسین بن على را کشته ام.
️یهودى بعد از اینکه این قضیه را دید به حقانیت اسلام ایمان اورد و انگشت سبابه خود را بلند کرد و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله…
«مروج الذهب‌، جلد2،صفحه2

1507466935k_pic_b605928d-5555-4840-9ec8-9b84e7881350.jpg

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

شما بخواهید مردم صلوات بفرستند ولو توی دلشان...

12 مهر 1396 توسط قتیل العبرات

توصیه رهبر عزیزمان: اینکه آقایان مداحها، و سابقها روضه‌خوانها - که ما حالا کمتر توفیق پیدا میکنیم ببینیم، اما در مواردی از افاضات مداحها مستفیض میشویم - اصرار میکنند که بلند گریه کنید، لزومی ندارد؛ خوب، آرام گریه کنید.
وقتی میخواهند سینه بزنند، اصرار بر اینکه «صدا، صدای این جمعیت نیست»؛ یا وقتی مردم میخواهند صلوات بفرستند، اصرار بر اینکه «صلوات، صلوات این جمعیت نیست»!
️شما بخواهید مردم صلوات بفرستند، ولو توی دلشان.
گرم شدن مجلس به این شیوه‌ها، اصل نیست؛ کاری کنید که دلهای مستمع را در اختیار بگیرید.
دل مستمع وقتی در اختیار شما آمد، مقصود حاصل است؛ اگر آهسته هم گریه کند، باز مقصود حاصل است؛ اگر به شما توجه کرد، باز مقصود حاصل است. ٨٩/٠٣/١٣

1506832487k_pic_45d9d96d-c286-4573-a990-1f4d47904d1a.jpg

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

آقایان ملتفت نیستند...

30 شهریور 1396 توسط قتیل العبرات

️ اجرتان با خدا!
رهبرانقلاب: خیلی‌ها از زحمات خانم‌ها آگاهی ندارند. مردم عادت کرده‌اند که خیال کنند زحمت، چیزی است که انسان با بازو و بدن و جسم خود انجام میدهد؛
نمی‌دانند زحمات روحی و عاطفی گاهی سنگین‌تر است!
آقایان، خیلی از زحمت‌های شما را درست ملتفت نیستند؛ اما خدای متعال که «لا یخفی عَلَیهِ خافِیة» است - هیچ چیزی از او پوشیده نمی‌ماند - ناظر کار شماست و شما اجر دارید. 81/7/18

1505969862k_pic_4b328251-df30-4145-8ea3-f182dba833fe.jpg

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

امتحان گرفتن از خدا

16 شهریور 1396 توسط قتیل العبرات

سر و گوشش زیاد میجنبید. دخترخاله‌ی رجبعلی را میگویم، عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود. عاشق پسرخاله‌‌ی جوان یک لا قبائی که کارگر ساده‌ی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم. بدجوری عاشقش شده بود. آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود.
رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد، اما عاشق سینه‌چاکش هم نبود.
دخترخاله‌ی عاشق مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتا به وصال او نائل شود. و این فرصت مهیا شد!
آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد. رجبعلی رسید به خانه‌ی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟» و گفت: «منم، رجبعلی» و صدای دخترخاله را شنید که میگوید: «بیا داخل رجبعلی، خاله‌ات هم هست».
رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخاله‌اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست! تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب خانه قفل شده و دخترخاله هم ….
با خودش گفت: «رجبعلی! خدا می تواند تو را بارها و بارها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن». پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این گناه را به خاطر رضای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن»
و توسط پنجره از آن خانه فرار کرد و برگشت به خانه‌ی خود تا استراحت کند.
صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است !!
آری! چشم برزخی رجبعلی در اثر چشم‌پوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشم‌پوشی، آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی “شیخ رجبعلی خیاط” تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را.
چه اکسیر ارزنده ای است این قاعده!! برای عارف شدن، نیاز نیست به چهل-پنجاه سال چله گرفتن و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا و ننوشیدن آن آشامیدنی. نه اینکه اینها بی اثر باشند، نه! اما “اصل” چیز دیگری است.

بیهوده نبود که مرحوم بهجت تأکید میفرمودند بر این نکته که:
راه واقعی عرفان «ترک گناه» است.
کیمیای محبت

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

محبوبیت امام هادی ( ع ) در مدینه و رسیدگی به امور مردم:

15 شهریور 1396 توسط قتیل العبرات

امام هادی ( ع ) بعد از پدر ، امام بر حق بود ، در مدینه و حجاز طرفداران بسیار داشت ، آن حضرت در مدینه ، در مسجد برای مردم نماز می خواند ، و امور دین و دنیای مردم را تا آخرین توان خود ، سامان می بخشید ، رهبری کاردان ، و راهنمائی دلسوز برای مردم بود و در همه امور نیک و شعائر مذهبی ، پیشقدم بود ، بخصوص در مورد رفع نیازهای نیازمندان و مستضعفان کوشش فراوان داشت .
او آنچنان در دل مردم جای گرفت ، که وقتی آنها شنیدند مزدوران متوکل ( خلیفه عباسی ) می خواهند ، آن حضرت را از مدینه به سامره ببرند ، مدینه یکپارچه ضجه و گریه شد که مثل آن سابقه نداشت در اینجا به یک نمونه از اخلاق و کرامت آن حضرت ، در رابطه با حفظ شعائر مذهبی و توجه به مردم توجه کنید :
ماه ذیحجه ، روز عرفه بود ، اسحاق جلاب ( ره ) می گوید : امام هادی ( ع ) به من دستور داد گوسفندهای بسیار خریداری کنم ، دستورش را اجرا کردم و گوسفندان بسیار خریدم ، و آنها را به اصطبلی که در منزلش بود آوردم ، سپس آن حضرت ، آنها را به جای وسیعی انتقال داد ، و در آنجا همه آنها را بین مردم و بستگان خود تقسیم کرد و مردم را برای قربانی در روز عید قربان و تجلیل و احترiام به شعائر مذهبی در عید قربان آماده نمود .
خیران اسباطی می گوید : به مدینه به حضور امام هادی ( ع ) رفتم ، به من فرمود : از ( واثق ) ( نهمین خلیفه عباسی ) چه خبر ، گفتم : او بسلامت بود ، دیدار من با او از همه کس نزدیکتر است ، ده روز است ازاو جدا شده ام . . . سپس فرمود : جعفر ( یعنی متوکل ) چه کرد ؟ گفتم : او در زندان در بدترین حال است . . . .
سپس فرمود : ( ابن زیات ) ( وزیر واثق ) چه شد ، گفتم : مردم پشتیبان او بودند ، فرمود : واثق مرد و متوکل به جای او نشست و ابن زیات هم کشته شد ، عرض کردم : در چه روزی ؟ فرمود : شش روز پس از آنکه تو بیرون آمدی.
اقتباس از اعیان الشیعه،جلد2،صفحه37

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

  • 1
  • ...
  • 50
  • 51
  • 52
  • ...
  • 53
  • ...
  • 54
  • 55
  • 56
  • ...
  • 57
  • ...
  • 58
  • 59
  • 60
  • ...
  • 84
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا فارس الحجاز

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آثار معنوی احترام به پدر و مادر
  • احادیث
  • بنده خدابودن
    • سیمای فرزانگان
  • در مسیر آرامش
  • دست نوشته های خودم
  • دل نوشته
  • سیاسی
  • شعر
  • شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
  • شهدا
  • لیله ارغائب
  • مدافع حرم
  • مناسبتها
    • انتخابات اسفند94
    • عید نوروز

Random photo

حضرت زهرا در مقابل مشکلات اقتصادی چه میکرد؟

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

مطالب با رتبه بالا

  • پایان رژیم کودک کش (5.00)
  • چرا مردم امام گذشته را عاشقند نه امام حاضر را؟ (5.00)
  • دختر شمر... (5.00)
  • زمانی که امید به زنده بودن دارید, انفاق کنید. (5.00)
  • چه بی انصافند آنان که... (5.00)

.

.........
log
... ......... ......
☼ ساخت کد صوتی مهدوی برای وبلاگ ☼

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس