مواظب یک ها باشیم...
فراموش نکنیم
?از دشمنی تا دوستی یک لبخند
?از جدایی تاپیوند، یک قدم
?از توقف تا پیشرفت یک حرکت
?از کینه تا بخشش، یک گذشت
?و از نفرت تا علاقه، یک محبت است
پس مواظب اینیک ها باشیم.
فراموش نکنیم
?از دشمنی تا دوستی یک لبخند
?از جدایی تاپیوند، یک قدم
?از توقف تا پیشرفت یک حرکت
?از کینه تا بخشش، یک گذشت
?و از نفرت تا علاقه، یک محبت است
پس مواظب اینیک ها باشیم.
جلوههای حقوق بشر در رساله حقوق امام سجاد(ع)
رسالهی حقوق امام سجاد علیهمالسلام یکی از کلمات اهل بیت علیهمالسلام در بیان حقوقی است که همهی انسانها از آنها برخوردارند و از طرفی دیگر در برابر آن مسئول هستند. محتوای این رساله قابل تقسیم به هفت موضوع است که عبارت است از:
1. «حق خداوند»حق اول: حق خداوند
2. «حقوق اعضاء و جوارح» حق دوم: حق زبان. حق سوم: حق گوش. حق چهارم: حق چشم. حق پنجم: حق دست. حق ششم: حق پا. حق هفتم: حق بطن. حق هشتم: حق عورت
3. «حقوق افعال» حق نهم: حق نماز. حق دهم: حق حج. حق یازدهم: حق روزه. حق دوازدهم: حق صدقه . حق سیزدهم: حق قربانی
4. «حقوق ائمه» حق چهاردهم: حق حاکم. حق پانزدهم: حق معلم. حق شانزدهم: حق مولا
5. «حقوق رعیت» حق هفدهم: حق مردم. حق هجدهم: حق شاگردان. حق نوزدهم: حق زوجه. حق بیستم: حق مملوک
6. «حقوق ارحام» حق بیست و یکم: حق مادر. حق بیست و دوم: حق پدر. حق بیست و سوم: حق فرزند. حق بیست و چهارم: حق برادر
7. «حقالناس» حق بیست و پنجم: حق مولایی که تو را آزاد کرده است. حق بیست و ششم: حق آزاد کرده تو. حق بیست و هفتم: حق نیکی کننده. حق بیست و هشتم: حق مؤذن. حق بیست و نهم: حق امام جماعت. حق سیام: حق همنشین. حق سی و یکم: حق همسایه. حق سی و دوم: حق همراه. حق سی و سوم: حق شریک.
در ابتدای این کتاب کم حجم امام مینویسند: بدان که خدا را بر تو حقوقى است که تو را در هر جنبش و آرامش و هر جا باشى فرا گرفته اند، و در هر اندامى بچرخانى و هر ابزارى بگردانى، بعضى از حقوق بر بعضى بزرگترند بزرگترین حقوقى که خدا بر تو واجب کرده حق او است تبارک و تعالى که آن پایه همه حقوق است و همه از آن بازگرفته شوند
۱- نحوه فراخواندن حضرت عباس(ع) هنگام خروج از مدینه: «این اخی؟ این کبش کتیبتی، این قمر بنی هاشم; کجاست برادرم، کجاست سردار سپاهم، کجاست ماه بنی هاشم .» (فرهنگ عاشورا، ص 386)
2- نحوه پاسخ دادن به سوال حضرت قاسم(ع) درباره شهادت خویش: «ای والله، فداک عمک، انک لاحد من یقتل من الرجال معی; به خدا سوگند، همینطور است . عمویت فدایت باد . تو یکی از مردانی هستی که با من به شهادت خواهند رسید .» (مدینة المعاجز، ج 4، ص 214)
3- لحظه وداع با دخترش سکینه: «یا نور عینی! کیف لایستسلم للموت من لا ناصر له و لامعین ; ای نور چشم من! کسی که یار و یاوری ندارد چگونه تسلیم مرگ نباشد؟!» (ناسخ التواریخ، ج 2، ص 360)
4- لحظه فرستادن برادرش حضرت عباس(ع) برای خبر گرفتن از سپاه دشمن: «یا عباس! ارکب، بنفسی انت یا اخی، حتی تلقاهم، فتقول لهم: ما لکم؟! و ما بدالکم؟! ; برادرم عباس! جانم به فدایت، سوار شو و به نزد اینان برو و به آنان بگو: شما را چه شده و چه چیزی برای شما آشکار شده است؟!» (تاریخ طبری، ج 4، ص 315)
5- در هنگام خداحافظی با فرزندش امام سجاد(ع) ، در روز عاشورا : «یا ولدی! انت اطیب ذریتی و افضل عترتی و انت خلیفتی علی هؤلاء العیال والاطفال; پسرم! تو پاکیزه ترین فرزندان من هستی و بهترین خاندان من می باشی، تو جانشین من در [سرپرستی] این زنان و کودکان خواهی بود .» (موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 486)
سوال:
1- تصرف پدر در هدایایی که به مناسبت اعیاد و تولد برای کودک آورده میشود چه حکمی دارد؟
2- آیا عرفا این هدایا متعلق به فرزند است یا اینکه چون اقوام به جهت کمک به هزینه های جاری زندگی معمولا بصورت نقد، هدیه می آورند متعلق به پدر است؟
3- آیا می توان برای مصارف مهمی مانند خرید مسکن یا هزینه تحصیل اولاد از آن استفاده کرد؟
پاسخ
مقام معظم رهبری
در صورتی که برای فرزند آورده باشند، متعلق به فرزند است. و ولى مى تواند صرف فرزند نماید. و اگر براى کمک به والدین باشد، تصرف در آن براى آنان مشکلى ندارد.
آیت الله مکارم شیرازی
اگر تصریح خاصی از طرف اهدا کنندگان نسبت به نوع مصرف آن هدایا نشده باشد ظاهر این است که وجه نقد و امثال آن در واقع کمک هزینه هایی است که پدر برای بچه انجام داده است و به او می رسد ولی اجناس غیر نقدی و کادوهای متناسب با فرزند، متعلق به فرزند است و باید در مصلحت فرزند استفاده و در آن تصرف شود.
آیت الله شبیری
1. تصرف ولی (پدر و جد پدری) در مال فرزند نابالغ در صورتی که برای فرزند مفسده نداشته باشد، اشکال ندارد..
2. تابع نظر عرف است ظاهرا متعلق به پدر است.
3. مانعی ندارد.
آیت الله وحید
1و3-فقط می تواند برایِ مصالحِ خودِ بچّه صرفِ نماید.
2-بستگی دارد که دهنده به چه کسی هدیّه داده باشد.
منبع: استفتاءاز سایت مراجع عظام
عالمی مشغول نوشتن با مداد بود.
کودکی پرسید: چه می نویسی؟عالم لبخندی زد و گفت: مهم تر از نوشته هایم، مدادی است که با آن می نویسم.
می خواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی! پسرڪ تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید. عالم گفت پنج خصلت در این مداد هست. سعی ڪن آن ها را به دست آورے.
اول: می توانی کارهای بزرگی کنی، اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند و آن دست خداست!
دوم: گاهی باید از مداد تراش استفاده کنی، این باعث رنجش می شود، ولی نوک آن را تیز می کند. پس بدان رنجی که می بری از تو انسان بهتری می سازد!
سوم: مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن اشتباه از پاک کن استفاده کنی؛ پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست!
چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است؛ پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون می آید!
پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی می گذارد؛ پس بدان هر کاری در زندگی ات مى کنى، ردی از آن به جا مى ماند؛ پس در انتخاب اعمالت دقت کن!