وقتی رنگت خدایی می شود...
وقتی رنگت خدایی می شود؛
دنیا و سختی هایش هم زیباست
انگار همه چیز به بهترین شکل است ؛
چون تو در پناه بهترین
معنای زندگی هستی
وقتی رنگت خدایی می شود؛
دنیا و سختی هایش هم زیباست
انگار همه چیز به بهترین شکل است ؛
چون تو در پناه بهترین
معنای زندگی هستی
گویند دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد خوشحال شد و گوشههای دامن را گره زد و رفت!
در راه با پروردگار سخن میگفت: ای گشاینده گرههای ناگشوده! عنایتی فرما و گرهای از گرههای زندگی ما بگشای.
در همین حال ناگهان گرهای از گرههایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
که این گره بگشای و گندم را بریز!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشست تا گندمها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانهها روی ظرفی از طلا ریختهاند!
ندا آمد که:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتــاح راه
مولانا
فقط کافیست هنگام گرفتاری بگویید :
” الهی رضاََ برِضاک”
” خدایا راضی ام بـه رضای تو “
تـا ممکن عالم بشـود ؛
محال تـو …
روزتون سرشار از نگاه خدا
امام کاظم(علیه السلام) می فرمایند:
اگر شیعیانم را زیر و رو کنم، جز ادعا چیزی دیگری ندارند و اگر آنان را آزمایش کنم سر از ارتداد درآورند و اگر ایشان را تصفیه نمایم از هزار نفر جز یک نفر خالص و بی غش نباشد و اگر غربالشان کنم با من جز خواص و نزدیکانم نمانند ، فراوانند افرادی که برپشتی ها تکیه می زنند و می گویند: ما شیعه علی علیه السلام هستیم!!! شیعه علی علیه السلام کسی است که کردارش گواه رفتارش باشد.
روضه کافی ج1 ص471
چی می شد اگر دین و اخلاق را با هم پیاده می کردیم!!!
در یکی از فروشگاهها،بجای اینکه روی در فروشگاه بنویسند: بخاطر ادای نمازتعطیل است. نوشته بودند: مابرای ادای نمـاز ازشمـا سبقت گرفته ایم،پس شمـاهـم به ماملحق بشوید. “زیبایی اندیشه ای مثبت در بیان حق”
وقتی دختـرکوچولویش از دنیا رفت!!
در حالیکه اشک در چشمانش بود
با لبخند گفت: به امیـد آن روزی که مـن در بهشت را بزنم و تو در را بروی مـن باز بکنی!
“اینگونه بر مصیبتها شکییایی پیشه شـود”
قبل ازاینکه غیبت برادرمسلمانت بکنی!
چشمانت را لحظاتی ببنـد،و تصور کن تو داری یک تکه گوشت سرخ و خام دردهانت میجوی وبین دندانهایت باخونش جویده میشود!
“گر این تصور مورد پسندت هست پس چشمانت را باز کن و به غیبت خودت ادامه بده.”
_
از زیباترین خاطرات کودکی!!
این است،که تو درگوشه ای ازخانه خوابت میبرد، اما درحالی از خواب پامی شـدی که تو در تختخوابت بـود."پروردگارا پدر و مادرم را مورد رحمت خودت قرار بده همانگونه که آنها مرا بزرگ وپرورده کردند”
تو بیمارستان!! درسمت راست بیمارستان مردی خوشحال درحالیکه گواهی تولد فرزندش راتحویل میگیـردو در سمـت چپ دیگری غمگیـن،گواهی فـوت پدرش را!
“صحنه ای که مختصر بـودن این زندگی را به نمایش میگذارد.”
_
جوانی میگوید:هرگاه دختـر جوانی با آرایش و عطـروزینتش ازکنارم میگذردنفس هایم رادرسینـه حبس میکنـم؛ تا بوی عطرش به مشامم نرسـد و بخاطر آن زناکار نوشته نشود.