صدقه و انفاق در ماه شعبان
امام رضا علیه السلام: هرکه در ماه شعبان صدقه و انفاق کند اگر چه اندازه نصف خرمایی باشد خداوند بدن او را بر آتش دوزخ حرام می کند.
عیون اخبار،ج1،ص255
امام رضا علیه السلام: هرکه در ماه شعبان صدقه و انفاق کند اگر چه اندازه نصف خرمایی باشد خداوند بدن او را بر آتش دوزخ حرام می کند.
عیون اخبار،ج1،ص255
مادر امام سجاد(علیه السلام)
در بیشتر منابع روایی و حدیثی و منابع تاریخی مادر امام سجاد(علیه السلام) را از نسل پادشاهان ایران و دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی روایت کرده اند(1)
اما دکتر سید جعفر شهیدی در کتاب زندگانی علی بن حسین علیه اسلام، نقد جدی بر این روایت وارد کرده و ایشان را دختر یزدگرد سوم نمی داند. با این حال استدلال های ایشان به زعم دیگر نویسندگان مانند دکتر احمد مهدوی دامغانی(2)، استدلال های متقن و قوی نیست.
نام مادر امام سجاد(علیه السلام) در کتب مختلف تاریخی، متفاوت است. ولی مشهورترین نام برای ایشان شهربانو است. به گفته شیخ صدوق مادر حضرت در زمان وضع حمل ایشان از دنیا می روند(3)
منابع:
(1): مسند الإمام السجاد(ع)، العطاردی، ج 1، ص 172
(2): رک: کتاب شاهدخت والا گُهر شهربانو
(3): عیون اخبار الرضا،ج2، ص128
فضائل امام سجاد(ع)
کمک به فقرا
ابوحمزه ثمالی میگوید: علی بن حسین شبانه مقداری غذا بر دوش خود میگذاشت و در تاریکی شب به صورت مخفیانه به فقرا میرساند و میفرمود: “صدقه ای که در تاریکی شب داده شود، غضب خداوند را خاموش میکند” (1)
محمد بن اسحاق میگوید: مردمی در مدینه زندگی میکردند و نمیدانستند معاش آنها از کجا تأمین میشود؛ با درگذشت علی بن الحسین غذای شبانه آنان قطع شد(2)
شب هنگام انبانهای نان را بر پشت خود بر میداشت و به خانه مستمندان میرفت و میگفت: صدقه پنهانی، آتش غضب پروردگار را خاموش میکند. برداشتن این انبانها بر پشت او اثر نهاده بود و چون به جوار پروردگار رفت به هنگام شست و شوی آن حضرت آن نشانهها را بر پشت او دیدند(3)
ابن سعد نویسد: چون مستمندی نزد او میآمد، برمیخواست و حاجت او را روا میکرد و میگفت: صدقه پیش از آنکه به دست خواهنده برسد، به دست خدا میرسد(4)
سالی قصد حج کرد. خواهرش سکینه توشهای به ارزش هزار درهم برای وی آماده ساخت. چون به حره رسید، آن توشه را نزد او بردند. امام همه آن را میان مستمندان پخش فرمود(5)
علی بن الحسین(ع) پسر عموئی مستمند داشت. شب هنگام چنانکه وی او را نشناسد، نزدش میرفت و چند دینار بدو میبخشید.
آن مرد میگفت: علی بن الحسین رعایت خویشاوندی را نمیکند خدا او را سزا دهد. امام این سخنان را میشنید و شکیبائی و بردباری میکرد و خود را بدان خویشاوند نمیشناساند. چون به دیدار خدا رفت آن احسان از آن مرد بریده شد و دانست که آن مرد نیکوکار علی بن الحسین بوده است پس بر سر مزار او رفت و گریه کرد(6)
ابونعیم نویسد: دو بار مال خود را با مستمندان قسمت کرد و گفت: خداوند بنده مؤمن گناهکار توبهکننده را دوست دارد(7)
و نویسد: مردم او را بخیل میدانستند و چون به جوار حق رفت دانستند که هزینه صد خانوار را عهدهدار بوده است(8)
چون گدائی نزد او میآمد، میگفت مرحبا به کسی که توشه مرا به آخرت میبرد(9)
منابع:
(1): ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج4، ص393
(2): همان
(3): - حلیة الاولیاء، ج 3، ص 136
-کشف الغمه، ج2، ص77
-ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص154
- علل الشرایع، ص 231
(4): طبقات، ج 5، ص 160
(5): - اربلی، کشف الغمه، ج2، ص78؛
- صفة الصفوة، ج 2، ص 54
(6): - اربلی، کشف الغمه، ج2 ص107
- حلیة الاولیاء، ج 3، ص 140
(7): همان کتاب، ص 136
(8): - صفة الصفوة، ج 2، ص 54
- حلیة الاولیاء، ج 3، ص 136
(9): کشف الغمه، ج 2، ص 77
مناقب، ج 4، ص 154
حلیة الاولیاء، ج 3، ص 136
جایگاه حضرت ابوالفضل(ع) نزد سیدالشهدا(ع)
امام حسین(ع)، برادرش عباس بن علی(ع) را بسیار دوست می داشت.
عباس بن علی(به امام حسین(ع)) فرمودند: برادر! افرادی برای ملاقات با شما آمده اند. راوی گفت: پس (امام(ع)) برخاستند و فرمودند: برادرم! عباس جان! فدایت شوم، بر اسب بنشین و به سوی آن ها برو و از آن ها بپرس کیستند و برای چه آمده اند؟»
بیان مبارک امام حسین(ع) در خطاب قرار دادن حضرت ابوالفضل العباس(ع)، نشان دهنده جایگاه ویژه آن بزرگوار نزد امام(ع) است.
این احترام و علاقه، تنها ریشه در رابطه برادری میان آن دو بزرگوار نداشت. ابوالفضل العباس(ع) فرمان امام(ع) را به گوش جان می شنید و عمق آن را به خوبی درک می کرد. عباس بن علی(ع) امان نامه ای را که عبیدا…بن زیاد برای او و سه برادرش، به شمر بن ذی الجوشن داده بود را نپذیرفت.
منبع:
محمد بن جریر طبری، تاریخ امم و الملوک، ج 4، ص315
دست بی نمک دستیه که خیری را به دیگران رسونده و همینطور دراز مونده درانتظار جبران طرف مقابل
خیلی وقتها شده که ما خیری به یه نفر رسوندیم با نیت « برای رضای خدا» اما اگه
از همون آدم ضربه ای بخوریم اول چیزی که بذهنمون می رسه اینه :
«بشکن این دست که نمک نداره» یا «کلا من شانس ندارم به هرکس خوبی کردم
بدی دیدم».
دوستان مهربان بودن عالیه اما عالیتر اینه که از محبتی که کردیم رد بشیم.
و دریافت کننده ی محبتمون را مدیون ندونیم.
چون ما کاری برای او نکردیم که انتظار پاسخ از او داشته باشیم.
اینکه اخلاقا، جواب محبت ،محبته درسته.
اما ما با طرف مقابل کار نداریم هر کس باید روی درستی عمل خودش زوم کنه.
دست بی نمک دستیه که خیری را به دیگران رسونده و همینطور دراز مونده که کی
طرف میخواد جبران کنه.
محبت برای رضای خدا یعنی از لحظه ای که نیت کردیم پاسخ را از خدا گرفتیم
دیگه منتظر پاسخ از بنده اش نیستیم.
بی توقع مهربان باشیم. خدا جبران میکنه. بنده ش رو بی خیال.