انسان هایی از جنس ملائک
انسان هایی از جنس ملائک
دو سه باری برای بچه ها صحبت کردم. هدفم از این صحبت ها جدا کردن تعدادی نیروی داوطلب برای همان دسته ویژه بود.
گفتم عده ای شهادت طلب میخواهم که وقتی مقابل دشمن هوشیار، به میدان مین رسیدیم داوطلب باشند که مین ها را خنثی کنند و اگر فرصت نبود روی مین و سیم خاردار بیفتند و راه را بازکنند تا گردان از روی آن ها عبور کند. کسانی را می خواهم که برای خاموش کردن یک دوشکا آن قدر جلو بروند که دوشکاچی را با سرنیزه بزنند. کسانی را می خواهم که اگر تانکی زمین گیرمان کرد بروند سروقت آن و برجک تانک را باز کنند و نارنجک بیندازند داخلش، کسانی را می خواهم که مثل حضرت علی اکبر، بدنشان قطعه قطعه شود و مثل حضرت اباالفضل….. بیشتر بچه های گردان به گریه افتادند و مشتاقانه داوطلب شدند. از میان همه داوطلبین انتخاب بیست نفر کار سختی بود. با همفکری فرمانده گروهان ها عده ای را که تجربه بیشتری داشتند برگزیدیم و اسم آن دسته را گذاشتیم
دسته منتظران شهادت
کتاب آب هرگز نمی میرد، صفحه ٢66