شهادت به آسمان رفتن نیست...
شهادت
به آسمان رفتن نیست
به خود آمدن است…
تا وقتی که راه های رسیدن
به خودت را پیدا نکنی ودر کوچه های نشناختن های خودت سرگردان باشی….
در راه رسیدن به آسمان باز می مانی…..
شهادت
به آسمان رفتن نیست
به خود آمدن است…
تا وقتی که راه های رسیدن
به خودت را پیدا نکنی ودر کوچه های نشناختن های خودت سرگردان باشی….
در راه رسیدن به آسمان باز می مانی…..
قبل از ماموریت اخرش به سوریه پایش در فوتبال شکسته بود! برای اینکه زودتر برود سوریه، زودتر از موعد گچ پایش را در آورد. کمی می لنگید. اصرار می کردم برود عصا بگیرد. قبول نمی کرد. ته دلم فکرش را هم نمی کردم با این پا برود مأموریت!
.
خوشحال بودم که به مأموریت نمی رود. اما محمود می گفت: «خانم، تو دعا کن هرچه خیر هست خدا همان را انجام دهد». گفتم: «آخرتو چطوری می خواهی توی درگیری با این پایت فرار کنی؟
.
خندید و گفت: «مگر من می خواهم فرار کنم؟ آن قدر می جنگم تا با دست پر برگردم! من و فرار؟!
.
تصویر دیده نشده از علی آقا و محمد آقا در حال نقاشی کشیدن رو گچ پای بابا محمود
شهید محمود رادمهر
شهید صارمی :در سال 1347 در روستای چهاربره شهرستان بروجرد از توابع استان لرستان متولد شد. از آن جایی که خانواده به کار کشاورزی مشغول بودند و پدر خانواده گاهی اوقات برای یافتن کار راهی کشور کویت میشد پس لازم بود کودکان از همان سالهای نخستین زندگی دوشادوش خانواده مشغول به کار شوند، و محمود هم از این قاعده مستثنی نبود. دوره ابتدایی را در همان روستا به پایان رساند و برای ادامه تحصیل روانه شهرستان بروجرد شد و در منزل خواهرش سکونت کرد. پس از شرکت در کنکور سراسری و پذیرفته شدن در رشته جغرافیا به تهران مهاجرت کرد. خانواده محمود هم به شهر مهاجرت کردند.
بعد از گذراندن چند ترم از طریق بسیج دانشجویی دانشگاه تهران راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شد و مدت 17 ماه را در آن جا گذراند. مجدداً به دانشگاه بازگشت و به ادامه تحصیل پرداخت. محمود در سال 1370 همکاری خود با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرد. در سال 1371 در حالی که به تحصیلات خود در مقطع کارشناسی ارشد ادامه میداد، ازدواج کرد. در تاریخ 1375 به عنوان مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در مزار شریف افعانستان انتخاب شد و دو سال بعد در تاریخ 17/5/1377 در شهر مزار شریف به دست گروه طالبان در نهایت مظلومیت به شهادت رسید و در نهایت پیکرشان 22 شهریور 1377 به تهران منتقل و به خاک سپرده شد.
مناجات شهید
مهربانا: اگر مرا به مهربانی خود عفو نکنی چه کنم.
حاجت پذیرا : در کار تو دخالت کردن خطا کردن است ولی این بنده عاصی تو تقاضای بخشش دارد.
بخشایشگرا : دعای این از راه مانده را بپذیر و از گناه این حقیر در گذر که تو عظیم هستی و عفو تو عظیمتر .
خداوندا : در این لحظه که قلم در دست گرفته ام و این مطلب را می نگارم نمیدانم چه به سر من می آید زیرا از سرنوشت خود خبر ندارم .
ولی نعمتا : آرزویم این است که اللهم اجعل محیای محیا محمد وآل محمد و مماتی ممات محمد وآل محمد خداوندا زندگی مرا زندگی محمد و آل محمد قرار ده و مرگ مرا مرگ در راه محمد و آل او قرار ده .
شهیدسیدحسین الهی
بسم رب الشهدا
طنز جبهه?
چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن، داد میزد:
آهای…چفیه ام، سفره، حوله، لحاف، زیرانداز، روانداز، دستمال، ماسک،کلاه، کمربند،جانماز، سایه بون،کفن، باند زخم، تور ماهی گیری، همه رو بردن!?
دارو ندارمو بردن?
شادی روحشون، که دار و ندارشون همون یک چفیه بود #صلوات?