امتحان گرفتن از خدا
16 شهریور 1396 توسط قتیل العبرات
چشم برزخی شیخ رجبعلی خیاطسر و گوشش زیاد میجنبید. دخترخالهی رجبعلی را میگویم، عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود. عاشق پسرخالهی جوان یک لا قبائی که کارگر سادهی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم. بدجوری عاشقش شده بود. آ… بیشتر »