شود روزی که در سجده بگویم! رسیدم کربلا الحمدلله...
این روزها قافیه شعر گشته اربعین
امسال هم اگر نروم می خورم زمین
این بار هم مدد ز رقیه کنم فقط
نازی کند به پیش پدر راهیم همین
اللهم الرزقنا اربعین
این روزها قافیه شعر گشته اربعین
امسال هم اگر نروم می خورم زمین
این بار هم مدد ز رقیه کنم فقط
نازی کند به پیش پدر راهیم همین
اللهم الرزقنا اربعین
مراقب باشیم شیطان دزد است. دزد هرگز خانه ی خالی را نمی زند….
اگر دور و برت پرسه می زند؛ در تو چیزی دیده است، پس، هم شاد باش! هم مراقب!
روزی ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ، ﺍﺯ ﻃﺒﻘﻪ ﺷﺸﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍهد ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰند. ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻭ را ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰند ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻭ ﺳﺮﻭ ﺻﺪﺍ، ﮐﺎﺭﮔﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ نمیشود.
ﺑﻪ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﻣﻬﻨﺪﺱ، یک اسکناس 10 ﺩﻻﺭی به پایین میاندازد ﺗﺎ ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺎﻻ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ کند. ﮐﺎﺭﮔﺮ 10 ﺩﻻﺭ ﺭا ﺑﺮمیدارد ﻭ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﺶ میگذارد ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ کند مشغول کارش میشود.
ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ 50 ﺩﻻﺭ ﻣﯿﻔﺮستد ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ کند پول را در جیبش میگذارد.
ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺭا میاندازد ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﮔﺮ برخورد میکند. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺮش را ﺑﻠﻨﺪ میکند ﻭ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ میکند ﻭ ﻣﻬﻨﺪﺱ کارش را به او میگوید.
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎ ﺭا ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ میفرستد ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺳﭙﺎﺱﮔزﺍﺭ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ.
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺮ ﺳﺮمان میافتد ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﮐﻮﭼﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻧﺪ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﯼ ﻣﯽﺁﻭﺭﯾﻢ.
بنابراین هر ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﻧﻌﻤﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﭙﺎﺱگزاﺭ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺑﯿﻔﺘﺪ.
#عاشقانه_شهدا
من_بودم_و_دلبر_حرم_و_شوق_زیارت…
رویای_اجابت_شده_ی_این_دل_شیدا…
در_آرزوی_شهادت…
اول تابستون سال 61 بود که به عقد هم دراومدیم…
یه ماه بعد…
عروسیمون بود و…
سه_چهار روز بعد…
دوتایی رفتیم مشهد…
یادمه وقتی واسه زیارت…
مشرف شدیم حرم…
نگاهی بهم کرد و گفت : “طیبه خانوم…
میخوام یه دعا کنم…
دوست دارم تو آمین بگی …️”
با خنده گفتم :
“تا چی باشه…️”
جواب داد :
“تو کارت نباشه…”
گفتم :"باشه…
هر چی شما بگین آقااا…
ای کاش این حرفو نمیزدم…
چون تا این جمله رو گفتم…
رو کرد به گنبد طلایی امام رضا (علیه السلام) …
دستاشو بلند کرد و گفت :
#خدا_کند_به_دلت_مهر_این_غلام_افتد …
#به_رنگ_سرخ_شهادت_در_آوری_من_را …
أَلْلّهُمَّ أَرْزُقْنَا تُوفِیق َأَلْشَّهَادَةَ فِی سَبِیلِک…
دلم لرزید…
عرق سردی به تنم نشست…
قطرات اشک بود که بی امون…
رو گونه هام سرازیر میشد…
#رفتنت رفتن-جان است خودت_میدانی
اما چه کنم که بهش قول آمین گفتن داده بودم…
با صدایی حزین و گرفته از بغض…
گفتم….
“آمین…
(همسر شهید،حسین علی پور کناری )
#خداوندا_اگر_جایی_دلی_بی_تاب_دلدار_است …
#نمی_دانم_چطور_اما_خودت_پا_در_میانی_کن …
از شرکت در مراسم بازدید و رویت جهیزیه خودداری کنید و از اساس این نوع دعوت ها را توهین به شخصیت خودتان تلقی کنید.
اصلا برایتان فرق نکند جهیزیه مربوط به چه عروس خانمی است؛ هر عروس خانمی! حتی از نزدیک ترین اقوام و عزیزترین دوستان تان.
دقت بفرمایید دوست و فامیل و آشنای شما و همان در و همسایه ی معروف، فقط برای چهار نفر مثل من و شما خودش و خانواده اش به سختی اقتصادی انداخته است تا پس از رویت تمام جزییات جهیزیه مورد تشویق شما و سایرین قرار بگیرد. همین! و اگر خواستگارهای متعددی بی دلیل رد می شوند به دلیل خجالت از همین بازدید کنندگان دو فامیل از جهیزیه محقر -بخوانید شرافتمندانه- است.
بگذارید این نوع مجالس را همان انسان هایی شرکت کنند که شبیه برخی زنان حقیر مکه ی قبل از بعثت هستند و مهم ترین صفت جاهلیت عربی یعنی تفاخر را در خود به وفور دارند همان هایی که وقیحانه ضعف های اقتصادی دیگران را به روی آنها می آورند و مدت ها در مورد نقائص مالی و معیشتی فقرای فامیل و آشنایان شان صحبت می کنند و در مقابلِ متمکنین و ثروتمندانِ مسرف و مترَف، غرق در حسرتی جانسوز و حسدی بی انتها لب به تملق باز می کنند. این نوعمجالس احمقانه را به آنها بسپارید. و شما که خردمند و فرهیخته هستید در چنین برنامه هایی که اساسش چیزی جز تفاخر و چشم و هم چشمی نیست، شرکت نکنید. تا مبادا این بازار عکاظ و این بورسِ تجمل و اسراف، مکارم اخلاق شما را خراب کند.
…وای تصورش هم تحقیرآمیز است. مانند مراسم دیدن سیسمونی! یعنی سان دیدن از پوشک بچه! چقدر سخیف است چنین رسم هایی.
از خصوصی ترین وسایل یک عروس و داماد!!!
از شخصی ترین جای خانه!!!
لطفا کمی تفکر …..با براندازی این رسم های غلط کمک کنیم به فرهنگ ازدواج آسان. …ازدواجی که پدران و مادران از ترس نگاه دیگران و این گونه مجالس سخیف ، ازدواج فرزندانشان را به تاخیر می اندازند.