مفتاح راه...
30 تیر 1397 توسط قتیل العبرات
گویند دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد خوشحال شد و گوشههای دامن را گره زد و رفت!در راه با پروردگار سخن میگفت: ای گشاینده گرههای ناگشوده! عنایتی فرما و گرهای از گرههای زندگی ما بگشای.در همین حال ناگهان گرهای از گرههایش باز… بیشتر »